واکسن دو ماهگی
پسرنازم امروز دوماهه شدی قلبونه خنده هات بشم روزبه روز خوش اخلاق تر می شی دیگه اخمالو نیستی
امروز نوبت واکسن دو ماهگی بود کلی استرس داشتم بابایی سرکار بود وطبق معمول خودم تنهایی بردمت مرکزبهداشت وقتی خانمه می خواست واکسن بزنه به من گفت تا پاهات رو نگه دارم اصلا دلم نمیومد نگاه کنم رومو برگردوندم یه دفعه صدای جیغت بلند شد خیلی دردت اومد وقتی اومدم باهات حرف بزنم تا آروم بشی دیدم خودم دارم گریه می کنم زودی بغلت کردم تا کسی نفهمید رفتیم بیرون از اونجارفتیم خونه مامان جون زودتر از اونی که فکر می کردم پات خوب شد پسرم خیلی قویه بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی